وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
✈★در امتدادكــ مهتاب ـوچه🧡☀️👤انتظار -

ابزار وبمستر

رموز خوشبختي:

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۷
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

*تاثر وغم ،راه پيشرفت وپيروزي را تيره مي كند.

هرگز در مقابل دشواري هاي حوادث ،متاثر نشويد

بلكه عبرت بگيريد وبا نيروي چند برابر براي رسيدن

به مقصود ،از نو شروع كنيد.

خوشبختي

*كار خوبي كه براي ديگران انجام مي دهيد وظيفه و

تكليف نيست بلكه يك نوع لذت است ،زيرا به سلامتي

خاطر شما مي افزايد.

*يك راه بيشتر براي خوشبختي وجود ندارد ،آن هم كاستن

نگراني درباره چيزهايي است كه مافوق قدرت ما قرار گرفته اند.

*با گذشت زمان ،قسمتي از مشكلات وناراحتي هاي ما برطرف

مي گردد وآن چيزهايي كه امروز ما را مضطرب وناراحت

مي كندفردا وجود خارجي ندارد فقط بايد كمي صبور وبردبار بود.

*هيچ كس بيچاره تر از شخصي نيست كه بخواهد كسي وچيزي

غير از آنچه خود جسماً وروحاً هست بشود.

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

با چشمانتان لبخند بزنيد

لبخند زدن،خود ما وديگران را دلگرم مي كند.بانشاندن يك لبخند دوستانه وگرم

كه باعث احساس بهتر دروجود ما ميشود وكساني را كه مارا مي بينند،شاد

مي كند.قادر خواهيم بود برشادماني جهان بيفزاييم.جايگزيني يك ظاهر

تلخ با لبخند به نفع همه است.پس اين تكنيك را به كار ببنديد وبه طور

طبيعي لبخند بزنيد اما چگونه بايد اين كار را انجام دهيد:لبخند باچشم

آغاز مي شود.به بارقه واحساس خوشي درچشمانتان توجه كنيد.

توجه داشته باشيد كه چگونه با آمدن لبخند به چشمانتان ،آنها به طور طبيعي حركت مي كنند.به لبخند بادهانتان اكتفا نكنيد چرا كه تنها نوعي تظاهر

است.هنگامي كه باچشمانتان لبخند مي زنيد،اين حالت گسترش مي يابد

وطبيعتا يك لبخند واقعي بردهانتان نقش مي بندد.

پرتو لبخند را با چشمانتان ساطع كنيد وبقيه صورت را بدون حركت نگه داريد

تا آنگاه كه يك لبخند گرم ودوستانه بر آن بنشيند. اين روش را بياموزيد

وتمرين كنيد تا دريابيد كه چگونه شما را در نظر ديگران محبوب تر

مي كند..زيبايي را جذب كنيدوبا چشمانتان لبخند بزنيد!

 

 التماس دعا۰۰۰۰



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

پند امروز

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۶
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

سكوت وخلوت دره غروب گرفته را صداي گامهايي

در هم شكست .پيرمردي كه نور نبوت از سيماي

مهربانش مي باريد،غرق در انديشه هاي روحانيش

بسوي خانه مي رفت.او ابراهيم خليل الله بود.بناگاه

فضا را بوي تعفن تند وزننده اي انباشت پيامبر مهربان

ناخودآگاه سربلند كرد،در برابرش مردي كوتاه قامت،

سياه وژوليده با مو وريشي در هم ريخته ايستاده بود

واو را مي نگريست.حضرت خيلي زود ابليس را شناخت.

مقرب رانده شده-بي مقدمه- باصدايي خشن وزنگوار پرسيد:

اي ابراهيم ترا اندرزي بگويم؟لحظاتي در سكوت گذشت.

حضرت چيزي نگفت،چيزي نبود كه بگويد.ابليس بيش از

آن منتظر نماند وگفت:ابراهيم از كبر وغرور دوري كن كه مرا

از درگاه الهي راند واز حسد بپرهيز كه حسادت قابيل ،

برادرش را كشت.شيطان كمي منتظر شد تا اثر سخنش را

در مخاطبش ببيند.سپس روي گرداند ورفت ودر پس تخته سياه

وتيره ولغزاني ناپديد شد.نسيم خنك عصر گاهي بوي تعفن را

با خود مي برد وتك ستاره اي در آسمان مي درخشيد وابراهيم

بدون هم كلامي با ابليس پند امرورش را گرفته بود.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اندرزهاي كوچك زندگي

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۶
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

1-روز تولد ديگران را به خاطر داشته باش.

2-حداقل سالي يكبار طلوع آفتاب را تماشا كن.

3-براي فردايت برنامه ريزي كن.

4-از عبارت «متشكرم» زياد استفاده كن.

5-بدان در چه وقت بايد سكوت كني.

6-زير دوش براي خودت آواز بخوان.

7-احمقانه رفتار مكن.

8-براي هرمناسبت كوچكي جشن بگير.

9-اجناسي را كه بچه ها مي فروشند بخر.

10-هميشه در حال آموختن باش.

11-آنچه مي داني به ديگران بياموز.

12-روز تولدت يك درخت بكار.

13-دوستان جديد پيدا كن اما قديمي ها را از ياد مبر.

14-از مكان هاي مختلف عكس بگير.

15-راز دار باش.

16-فرصت لذت بردن از خوشي هايت را به بعد موكول نكن.

17-به ديگران متكي نباش.

18-هيچ وقت درمورد رژيم غذايي ات با كسي صحبت نكن.

19-اشتباه هايت را بپذير.

20-بدان كه تمام اخباري را كه مي شنوي درست نيست.

21-بعد از تنبيه بچه هايت آنها را در آغوش بگير ونوازش كن.

22-گاهي براي خودت سوت بزن.

23-به كسي كنايه نزن.

24-هيچ وقت به سياستمداران اعتماد نكن.

25-هميشه ساعتت را پنج دقيقه جلو بكش.

26-وقتي با بچه ها بازي مي كني سعي كن آنها برنده شوند.

27-از حدي كه لازم است مهربانتر باش.

28-شجاع باش ،حتي اگر نيستي وانمود كن كه هستي،

هيچكس نمي تواند تفاوت بين اين دو را تشخيص دهد.

29-به بچه هايت بگو كه آنها فوق العاده اند.

30-كسي را كه اميدوار است هيچگاه نااميد نكن شايد

تنها داروي او باشد.

31-هيچگاه در دستگاه پيغام گيرتلفن ،پيام بي معني و

نامفهوم نگذار.

32-از بين كتاب هايت آنهايي را امانت بده كه بازگشتشان

برايت مهم نباشد.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اگر................

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۶
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

اگر دروغ رنگ داشت هر روز،شايد ده ها رنگين كمان در دهان

ما نطفه مي بست وبيرنگي كمياب ترين چيزها بود.

اگر عشق،ارتفاع داشت من زمين را در زير پاي خود داشتم وتو

هيچگاه عزم صعود نمي كردي،آنگاه شايد پرچم كهربايي مرا در

قله ها به تمسخر نمي گرفتي.

اگر شكستن قلب وغرور صدا داشت عاشقان سكوت شب را ويران

مي كردند.

اگر براستي خواستن توانستن بود وصال محال نبود،وعاشقان كه هميشه

خواهانند هميشه مي توانستند تنها نباشند.

اگر گناه وزن داشت هيچ كس را توان آن نبود كه گامي بردارد وتو از

كوله بار سنگين خويش ناله مي كردي وشايد من،كمر شكسته ترين بودم.

اگر غرور نبود چشمهاي مان به جاي لبها سخن نمي گفتند وما كلام دوستت

دارم را در ميان نگاه هاي مان جستجو نمي كرديم.

اگر ديوار نبود نزديك تر بوديم،همه وسعت دنيا يك خانه مي شد وتمام

محتواي يك سفره سهم همه بود وهيچكس در پشت هيچ ناكجايي  پنهان نمي شد.

اگر ساعت ها نبودند آزادتر بوديم،با اولين خميازه به خواب مي رفتيم  وهر

عادت مكرر را در ميان بيست وچهار زندان حبس نمي كرديم.

اگر خواب حقيقت داشت هميشه با تو در كنار آن ساحل سبز لبريز از ناباوري

بودم وهيچ رنجي بدون گنج نبود اما گنجها شايد،بدون رنج بودند.

اگر همه ثروت داشتند دلها سكه را بيش از خدا دوستي نمي خواستند ويكنفر

در كنار خيابان خواب گندم نمي ديد تا ديگري از سر جوانمردي بي ارزشترين

سكه اش را نثار او كند اما بي گمان صفا وسادگي مي مرد.

اگر مرگ نبود همه كافر بودند وزندگي بي ارزشترين كالا بود،ترس نبود،زيبايي

نبود وشايد خوبي هم نبود.

اگر عشق نبود به كدامين بهانه مي گريستيم ومي خنديديم؟كدام لحظه ناياب را

انديشه مي كرديم؟وچگونه عبور روزهاي تلخ را تاب مي آورديم؟

آري بيگمان پيش از اينه مرده بوديم.

اگر عشق نبود،اگر كينه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختيار عشق مي گذاشتند.

اگر خداوند فقط يك آرزوي انسان را برآورده مي كرد من بيگمان دوباره

ديدن او را آرزو مي كردم.آنگاه نمي دانم براستي خداوند آنرا مي پذيرفت؟



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

هديه خدا

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۵
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

درويشي،مقداري طناب داشت.آن را به بازار برد وبه يك

درهم فروخت.مي خواست با آن يك درهم براي بچه هاي

خود غذايي تهيه كند.به طرف بازار كه مي رفت،دو نفر

را ديد كه با هم جروبحث مي كردندوكم كم كارشان به دعوا

كشيد .مرد درويش از ديگران پرسيد:«چرا آنها به سروكله

هم مي زنند؟»گفتند:«اين مرد يك درهم به آن يكي بدهكار

است.طلبكار به او مهلت نمي دهد ومي خواهد به زندانش

بيندازد.»درويش يك درهم خود را به مرد طلبكار داد ودست

خالي به خانه برگشت.وقتي به خانه رسيد،به زن وبچه هاي

خود گفت:«طناب رافروختم ويك درهم گرفتم،اما آن را در

راه خدا،خرج كردم.»درويش خانه را گشت وگليم كهنه اي را

پيدا كرد تا بفروشد.همه جاي بازار را به دنبال مشتري گشت،

اما خريداري پيدا نشد.خسته ونگران به طرف خانه به راه

افتاد.آن روز،صيادي يك ماهي صيد كرده بود و مي خواست

آن را بفروشد،اما هيچ كس ماهي را نمي خريد.

مرد درويش وصياد در بازار به هم رسيدند واز حال هم باخبر

شدند.صياد به درويش گفت:«بيا با هم معامله اي بكنيم.تو گليم

را به من بده،من هم ماهي را به تو مي دهم.»درويش قبول كرد.

درويش،ماهي را به خانه برد ومشغول پاك كردن آن شد تا غذايي

درست كند.وقتي شكم ماهي را پاره كرد،ناگهان مرواريدي درشت

ونوراني از داخل آن بيرون آمد.درويش فهميد كه آن مرواريد از

طرف خداست.با خوشحالي،مرواريد را به بازار بردتا بفروشد،اما

هيچ كس نتوانست قيمتي بر روي آن بگذارد.سرانجام كسي پيدا شد

ومرواريد را به صدهزار دينار طلا از او خريد.درويش سكه ها ي

طلا را بار الاغي كردوبه طرف خانه رفت.شب در عالم خواب ديد

كه درويش ديگري در خانه او را مي زند و مي گويد:«در راه خدا

چيزي بدهيد.»درويش با خود گفت:«شايد اين درويش هم حال وروزش

مثل حال وروز ديروز خودم باشد.»اين بود كه او را صدا زدوگفت:

«برادر،نصف اين پولها مال تو.برو وهرچه زودتر كسي را بياور

تا بتواني سكه هاي طلا را ببري.»

درويش گفت:«من نيازي به پول ندارم.من فرستاده خداوندي هستم كه

مي گويد:«هركس يك درهم در راه من خرج كند،ماصدهزار درهم از

خزانه غيب به او پاداش مي دهيم.»بدان كه خداوند كار خير هيچ كس را

بدون پاداش نمي گذارد.»



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

چندراه كم هزينه براي لذت بردن از زندگي

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۵
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

1-گاهي به تماشاي غروب آفتاب بنشينيم.

2-سعي كنيم بيشتر بخنديم.

3-تلاش كنيم كمتر گله كنيم.

4-با تلفن كردن به يك دوست،او را غافلگير كنيم.

5-گاهي هديه اي كه گرفته ايم را بيرون بياوريم وتماشا كنيم.

 

6-بيشتر دعا كنيم.

7-هراز گاهي نفس عميق بكشيم.

8-گاهي از درخت بالا برويم.

9-گاهي كمي پابرهنه راه برويم!

10-گاهي به دنياي بالاي سرمان خيره شويم.

11-زمزمه كنيم وآواز بخوانيم.

12-كمتر حرف بزنيم وبيشتر گوش كنيم.

13-قدر اين كه پايمان نشكسته است را بدانيم.

14-وقتي بيدار مي شويم زنده بودن را حس كنيم.

15-لذت عطسه كردن را حس كنيم.

16-از تفكر درباره تناقضات لذت ببريم.

17-هرگز شوخ طبعي را از دست ندهيم.

18-گاهي نيمه شبها از خواب بيدار شويم واز خدا بخاطر نعمتهايش

تشكر كنيم.

19-در آينه خودمان را تماشا كنيم.

20-رنگها را بشناسيم واز آنها لذت ببريم.

21-زير باران راه برويم.

22-با حيوانات وساير جانداران مهربان باشيم.

23-احترام به اطرافيان را هرگز فراموش نكنيم.

24-سعي كنيم با حداقل يك ويژگي منحصر به فرد با بقيه فرق داشته باشيم.

25-تماشاي گل وگياه را به چشمان خود هديه كنيم.

26-به دنياي شعر وادبيات نزديك تر شويم.

27-قبل از آنكه مجبور به رژيم گرفتن بشويم،ورزش كنيم ومراقب تغذيه

خود باشيم.

28-احساس خود را درباره زيبايي ها به ديگران بگوييم.

29-بدون آنكه مقصد خاصي داشته باشيم پياده روي كنيم.

30-از هرآنچه كه داريم خود وديگران استفاده كنيم ممكن است فردا

دير باشد.

31-مجموعه اي از يك چيز(تمبر،برگ،سنگ،كتاب و.....) براي خودمان

جمع آوري كنيم.

32-اگر توانستيم گاهي كنار رودخانه بنشينيم ودر سكوت به صداي آب گوش كنيم.

33-گاهي از ديدن يك فيلم در كنار همه اعضا خانواده لذت ببريم.

۳۴-در يك روز برفي با خانواده آدم برفي بسازيم.

 ۳۵-برگ هاي درختان وگلبرگ گلها را نوازش كنيم.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

كمي هم به خودمان انتقاد كنيم.

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۴
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

مردي متوجه شد كه گوش همسرش سنگين شده وشنوايي اش

كم شده است.به نظرش مي رسيد كه همسرش بايد سمعك بگذارد

ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد.

78

 

به اين خاطر،نزد دكتر خانوادگي شان رفت ومشكل را با او در ميان

گذاشت.دكتر گفت:براي اينكه بتواني دقيقتر به من بگويي كه ميزان

ناشنوايي همسرت چقدر است،آزمايش ساده اي وجود دارد.اين كار را

انجام بده وجوابش را به من بگو:ابتدا در فاصله 4متري او بايست وبا

صداي معمولي ،مطلبي را به او بگو.اگر نشنيد،همين كار رادر فاصله

سه متري تكرار كن.بعد در دو متري وبه همين ترتيب تا بالاخره جواب

بدهد.آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود وخود او

در اتاق پذيرايي نشسته بود.مرد به خودش گفت:الان فاصله ما حدودچهار

متر است.بگذار امتحان كنم.سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:

«عزيزم،شام چي داريم؟»جوابي نشنيدبعد بلند شد ويك متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت

وهمان سوال را دوباره پرسيد وبازهم جوابي نشنيد.باز هم

جلوتر رفت وبه درب آشپزخانه رسيد.سوالش را تكرار كردوبازهم جوابي

نشنيد.اين بار جلوتر رفت ودرست از پشت همسرش گفت:«عزيزم شام چي

داريم»؟! براي چهارمين بار ميگم ؛خوراك مرغ!!»

حقيقت به همين سادگي وصراحت است.مشكل،ممكن است آن طور كه ما

هميشه فكر مي كنيم،در ديگران نباشد؛شايد در خودمان باشد.

            

                        -.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

بالاترين مهارت

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۴
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

مرد با عجله سوار اتومبيلش شد وراه افتاد.سرعتش تقريبا زياد بود.

بايد سريع به فرودگاه مي رسيد .در يكي از خيابان ها هنگام دور زدن

به خاطر سرعت زيادش نزديك بود كه با يك اتومبيل ديگر تصادف كند.

      

راننده ي آن اتومبيل فورا توقف كرد وبا توقفش باعث شد كه راه براي مرد

بسته شود وناگزير،وي هم متوقف شد.راننده ي آن اتومبيل سرش را از پنجره

بيرون آورد ومرد را باصداي بلند به ناسزا گرفت.مرد از اوپوزش خواست اما آن

راننده همينطور به ناسزاگويي وعصبانيت ادامه مي داد،سپس از اتومبيلش پياده شد

وبه سمت اتومبيل مرد آمد وسرش را از پنجره داخل كرد وباز هم ناسزا گفت.

مرد بار ديگر عذرخواهي كرداما راننده گفت كه قصد دارد درسي به مرد بدهد!

مرد سعي كرد كه از درب سمت شاگرد پياده شود واز او فاصله بگيرد.تصميم داشت

كه با آن راننده كاري نداشته باشد مگر اين كه او وارد«دايره» وي بشود!

راننده با كمي فاصله از مرد ايستاد واو را برانداز كرد.مرد گفت: «من به شما گفتم

كه متاسفم.»راننده گفت:«مي خواهي زبانت را از دهانت بيرون بياورم ودر حلقومت

فرو كنم؟!»مرد به آرامي پرسيد:«حال با اين كار چه چيزي گيرت مي آيد؟! من تقريبا

دوبرابر سن تو را دارم ومجادله بين ما صحيح نيست.»راننده به آرامي شروع به نزديك

شدن كرد.مرد به بدنش يك تغيير مكان جزيي داد،به طوري كه پاي راستش رابه آرامي

پيش گذاشت و وزن بدنش را متمركز كرد ودستانش را به صورت متقاطع روي

سينه اش قرار داد،چنان كه نوك انگشتان دست راستش ،تماس اندكي با چانه اش داشتند.مرد به راننده

 خيره شده بود وبر تمامي بدنش كنترل داشت.يك حالت كلاسيك

«آماده باش»به خود گرفته بود كه به سرعت قادر به حركت و واكنش باشد.ذهنش آرام

بود واز تمامي قابليت هايش براي رويارويي با هر اتفاقي مطمئن بود.راننده با حالتي كه كمتر حاكي از

تهاجم بود گفت:«من مجبور بودم براي اين كه به شما برخورد نكنم محكم ترمز كنم!»مرد حرفش را

تصديق كرده وگفت:«اشتباه ازمن بود.»

راننده گفت:«بعله كه بود.»همين را گفت وبه سوي اتومبيلش حركت كرد.مرد از اين بابت خوشحال

بود.چرا كه توانسته بود با نشان دادن رفتاري ملايم از خود،عصبانيت آن راننده را فرو بنشاند واين رفتار او

باعث شده بود كه راننده نخواهد با حمله به مرد

چيزي را ثابت كند.در حقيقت،پيروزي مرد در اعتراف به باخت او بود.!شايد جالب باشد دانستن اين كه آن

مرد يك استاد ماهر كونگ فو بود.

پس دستيابي به صد پيروزي در طي صد مبارزه مهارت خارق العاده اي نيست اما مغلوب ساختن حريف

بدون كوچكترين مبارزه فيزيكي بالاترين مهارت هاست!



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مهر ومحبت

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۳
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

هنگام تعطيلات كريسمس در يك بعداز ظهر زمستاني ،پسر6ساله اي

روبروي ويترين مغازه اي ايستاده بود.او كفش به پا نداشت ولباسهايش

پاره بود.زن جواني از آنجا مي گذشت،همين كه چشمش به پسرك افتاد

آرزو واشتياق را در چشمهاي آبي او خواند.دست كودك را گرفت وداخل

مغازه بردوبرايش كفش ويك دست لباس گرم خريد.آنها از مغازه بيرون

آمدند وزن جوان به پسرك گفت:حالا به خانه برگرد.انشاءالله كه تعطيلات

شاد وخوبي داشته باشي.پسرك سرش را بالا آورد ونگاهي به او كرد وپرسيد:

خانم!شما خدا هستيد؟زن جوان لبخندي زد وگفت:نه پسرم،من فقط يكي از

بندگان او هستم.پسرك گفت:مطمئن هستم كه با او نسبتي داريد.

-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-

دروغ*

زبان ها ممكن است دروغ بگويند.

پاها ممكن است راه خطا بروند.

دست ها ممكن است به دروغ دستي را بفشارند.

واين دروغ ها ممكن است در پرده بمانند وهرگز آشكار نشوند.

حتي دروغگويان بزرگي هستند كه از همين دروغ ها وفريبها سود

مادي بسيار برده اند.

اما....غيرممكن است كه اين دروغ ها را آن يكتاي بي همتا در نيابد

وآنگاه كه تصور مي كنيم همه را فريفته ايم ، او كه ناظر بر همه

چيز وهمه كس است از ما رنجيده خواهد شد زيرا ما به وجدان

خويش دروغ گفته ايم.

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مهارت هايي براي محبوبيت

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۵۳
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

كلمات خود را برگزين تا جايگاه تو بالا رود؛زيرا كلمه ي نيكو

بهترين وسيله براي نوازش قلب هاست.

سلام دادن را تو آغاز كن زيرا سلام موجب اطمينان طرف مقابل

مي شود.

تبسم كن زيرا تبسم طرف مقابل را سحر مي كند وقلبش را مي نوازد.

برطرف مقابل خود اهميت بده واز او تقدير كن وبا مردم آنگونه برخورد

كن كه دوست داري با تو برخورد كنند.

در شادي هاي مردم شريك شو.

در جستجوي شگفتي ها باش ودر پي آنها باش كه باعث كسب دوستي

.جذب قلوب مي شود.

دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار كن،زيرا كلمات دوست داشتني

به قلبها نفوذ مي كند.

خوشبين باش وبشارت را در دور وبر خود پخش كن.

اگر ديگران كار خوبي انجام دادند از آنها تعريف كن زيرا ستايش درنفس

اثر مي گذارد اما در تعريف زياده روي نكن.

با مردم متواضع باش ،زيرا انسانها از كسي كه احساس برتري مي كند

متنفرهستند.

در پي صيد عيوب ديگران مباش بلكه به اصلاح عيوب خود بپرداز.

هنر سكوت را بياموز زيرا مردم كسي را كه به آنها گوش مي دهد

دوست دارند.

دايره دانش خود را وسيع گردان ودر هر روز دوست تازه اي به دست آور.

تلاش كن كه تخصص وتوجهات خود را متنوع تر سازي ،اين كار موجب

آن مي شودكه هم دايره علم تو افزايش يابد وهم تعداد دوستانت



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
👆👆سيف الله شيعه زاده 💫اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد🌻 و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم بـِسْمِ اللهِ الرَحْمـטּ ِ الرَحـِيمـْ ◊ "وَ إِטּ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُوטּَ إِنَّهُ لَمَجْنُوטּٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ" 🌳🌳🌳🌳🌳🌳 ❤️🌴💙●● 🧡❤ ❤🧡●●🌴❤️ 💠 اَللّهُمَّ💠 💠 كُنْ لِوَلِيِّكَ💠 💠 الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ💠 💠 صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ💠 💠 في هذِهِ السّاعَه وَفي كُلِّ ساعة💠 💠 وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً💠 💠 وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ💠 💠 طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها💠 💠 طَويلا💠 💠 اللهم عجل لوليڪ الفرج💠 تلگرام....ℳ......bagheri6298❤️ 🧡 🧡 🧡 پشت ديوارها ماه مي گريزد و در امتداد كوچه مهتاب نمايان مي شود چراغ آسمان در كوچه پس كوچه هاي شعر روشن است واژه ها گلوله هاي برفي را مي رقصانند نت موسيقي شب را مي شنوم دايره نت ها دور ماه حلقه مي زند و زمين عروس مي شود نسترن دانش پژوه 🩵 ايتا✍️ bagheri6298q@ ايتا☕️☕️☕️☕️☕️
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به ✈★در امتدادكــ مهتاب ـوچه🧡☀️👤انتظار است. || طراح قالب avazak.ir