"نکته اصلی"
شرلوک هلمز،کارآگاه معروف ،ومعاونش واتسون
رفته بودند صحرانوردی وشب هم چادری زدند
و زیر آن خوابیدند.
نیمه های شب هلمز بیدار شدوآسمان را نگریست.
بعد واتسون را بیدار کرد وگفت:«نگاهی به بالا
بینداز وبه من بگو چه می بینی؟»
واتسون گفت:«هزاران ستاره می بینم»
هلمز گفت:«چه نتیجه ای می گیری؟»
واتسون گفت:«از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم
که خداوند بزرگ است وماچقدر در این دنیا حقیریم.
از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در
برج مشتری است،پس باید اوایل تابستان باشد.
از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب
است،پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد.»
شرلوک هلمز قدری فکر کرد وگفت:«واتسون! تو احمقی
بیش نیستی!نتیجه ی اول ومهمی که باید بگیری این است
که چادر ما را دزدیده اند».
پس همیشه باید به نکته اصلی توجه کنیم نه فرعیات.
۲۱۳
چقدر عجیبند،مردمانی که نه جرات دوست داشتن دارند
نه اراده دوست نداشتن ...با این حال مدام
شعر عاشقانه می خوانند.....
روی گل شما به سرخی انار ، شب شما به
شیرینی هندوانه ، خنده تون مانند پسته و
عمرتون به بلندی یلدا . شب یلدا مبارک . . ..
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]