اگر................
اگر دروغ رنگ داشت هر روز،شاید ده ها رنگین کمان در دهان
ما نطفه می بست وبیرنگی کمیاب ترین چیزها بود.
اگر عشق،ارتفاع داشت من زمین را در زیر پای خود داشتم وتو
هیچگاه عزم صعود نمی کردی،آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در
قله ها به تمسخر نمی گرفتی.
اگر شکستن قلب وغرور صدا داشت عاشقان سکوت شب را ویران
می کردند.
اگر براستی خواستن توانستن بود وصال محال نبود،وعاشقان که همیشه
خواهانند همیشه می توانستند تنها نباشند.
اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد وتو از
کوله بار سنگین خویش ناله می کردی وشاید من،کمر شکسته ترین بودم.
اگر غرور نبود چشمهای مان به جای لبها سخن نمی گفتند وما کلام دوستت
دارم را در میان نگاه های مان جستجو نمی کردیم.
اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم،همه وسعت دنیا یک خانه می شد وتمام
محتوای یک سفره سهم همه بود وهیچکس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی شد.
اگر ساعت ها نبودند آزادتر بودیم،با اولین خمیازه به خواب می رفتیم وهر
عادت مکرر را در میان بیست وچهار زندان حبس نمی کردیم.
اگر خواب حقیقت داشت همیشه با تو در کنار آن ساحل سبز لبریز از ناباوری
بودم وهیچ رنجی بدون گنج نبود اما گنجها شاید،بدون رنج بودند.
اگر همه ثروت داشتند دلها سکه را بیش از خدا دوستی نمی خواستند ویکنفر
در کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین
سکه اش را نثار او کند اما بی گمان صفا وسادگی می مرد.
اگر مرگ نبود همه کافر بودند وزندگی بی ارزشترین کالا بود،ترس نبود،زیبایی
نبود وشاید خوبی هم نبود.
اگر عشق نبود به کدامین بهانه می گریستیم ومی خندیدیم؟کدام لحظه نایاب را
اندیشه می کردیم؟وچگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بیگمان پیش از اینه مرده بودیم.
اگر عشق نبود،اگر کینه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند.
اگر خداوند فقط یک آرزوی انسان را برآورده می کرد من بیگمان دوباره
دیدن او را آرزو می کردم.آنگاه نمی دانم براستی خداوند آنرا می پذیرفت؟
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]