وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
✈★در امتدادكــ مهتاب ـوچه🧡☀️👤انتظار -

ابزار وبمستر

تصميم بگير انجام بده!

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۵
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

دوستم در حادثه تصادف شديدي كه با موتور سيكلت داشت دست چپش

از كار افتاد."خوشبختانه من راست دستم".او اين را درحالي گفت كه

داشت بامهارت برايم يك فنجان چاي مي ريخت".چيزهايي كه

مي توانم با يك دست انجام دهم شگفت آور است."

باوجود آنكه انگشتهاي دستش را ازدست داده بود در كمتر از يكسال آموخت

كه با يك هواپيما پرواز كند.اما يكروز در هنگام پرواز در يك منطقه

كوهستاني،هواپيمايش دچارمشكل موتوري شدوسقوط كرد.اوزنده

ماند،اما از سرتاپافلج شد.من اورا دربيمارستان ملاقات كردم.

او به من لبخند زد.گفت"چيزي اتفاق نيفتاده كه خيلي مهم باشد.""چه چيزي است

كه من بايد تصميم بگيرم كه انجام دهم!" زبانم بند آمده بود.فكر كردم كه

دوستم دارد فقط تظاهر مي كند،وقتي كه من بروم او شروع به گريه

كرده وبه وضع خود تاسف مي خورد.اين ممكن است همان

چيزي باشد كه او در آن روز انجام داد.اما هنوز تمام نشده بود.زندگي هنوز بعضي

شگفتيهاي ظريف برايش ذخيره كرده بود.او زن زندگيش را در طي كنفرانس

افراد معلول ملاقات كرد.او يك سيستم نوشتن ديجيتال كه به دستورات

صوتي پاسخ مي داداختراع كرد،وميليون ها كپي از كتابي كه در

ارتباط باسيستم جديد خودنوشته بود فروخت.در پشت جلد كتابش هم اين نكته كوتاه

را نوشت:"قبل از آنكه فلج شوم ،مي توانستم يك ميليون كار مختلف انجام دهم

اما اكنون فقط مي توانم990000تاي آنرا انجام دهم.اما چه شخص معقولي

بخاطر100000چيزي كه نمي تواند انجام دهد نگران است در حالي كه

990000تا باقي مانده ست؟"



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

دل نوشته ها

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۴
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

گاهي ما كويريم وخدا باران،خدا بر ما مي بارد

يكريز وبي امان،اما كوير خشك است

اما كوير،سفت است

بارش خدا بر آن فرو نمي رود

انبوه مي شود وراه مي افتد وسيل به پا مي كند

پرهياهو وپرغوغا وهمه مي فهمند كه خدا بر ما باريده است

زيرا عاشق مي شويم ونام اين سيل به راه افتاده،عشق است

گاهي اما ما باغيم وخدا برف ،خدا بر ما مي بارد،

 آرام وبي صدا،خاك باغ ،نرم وپذيرا

خدا برآن مي نشيندوذره ذره در آن نفوذ مي كند

بي هيچ غوغايي،بي هيچ هياهو

وكم كم در آن پايين در عمق پنهان روح

سفره هاي روشن آب پهن مي شود

اما ما خاموشيم وديگر كسي نمي داند كه خدا برماباريده است

هرچند كه باز عاشقيم ونام آن سفره هاي آب نيز عشق است.

اگر مي بيني كسي به روي تو لبخند نميزند علت را در لبان

فروبسته خود جستجو كن.

اگر عاشق مردم هستي ولي رفتارشان غيردوستانه است

به چگونگي عشقت بنگر.

اگر متواضع هستي وآنها سركشند تواضعت را مورد

ارزيابي قرار بده.

به طور كلي هرگونه غير ايده الي را درخودت جستجو كن.....



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

سگ باهوش!

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۴
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

قصاب با ديدن سگي كه به طرف مغازه اش نزديك ميشد حركتي

كرد كه دورش كند اما كاغذي را در دهان سگ ديد.كاغذ را گرفت.

روي كاغذ نوشته بود«لطفا 12سوسيس ويه ران گوشت بدين».

10دلار همراه كاغذ بود.قصاب كه تعجب كرده بود سوسيس وگوشت

را در كيسه اي گذاشت ودردهان سگ گذاشت.سگ هم كيسه را گرفت ورفت.

قصاب كه كنجكاو شده بود واز طرفي وقت بستن مغازه بود تعطيل كرد

وبه دنبال سگ راه افتاد.سگ در خيابان حركت كرد تا به محل خط كشي

رسيد.باحوصله ايستاد تا چراغ سبز شدوبعد ازخيابان رد شد.قصاب به

دنبالش راه افتاد.سگ رفت تابه ايستگاه اتوبوس رسيد نگاهي به تابلوحركت اتوبوس ها كرد وايستاد.قصاب متحيراز حركت سگ ،منتظر ماند.اتوبوس آمد،

سگ جلوي اتوبوس وشماره آن را نگاه كرد وبه ايستگاه برگشت.صبركرد

تا اتوبوس بعدي آمد دوباره شماره آن را چك كرداتوبوس درست بودسوارشد.

قصاب هم در حالي كه دهانش از حيرت باز بود سوار شد.اتوبوس در حال حركت

به سمت حومه شهر بود وسگ منظره بيرون را تماشا مي كرد.پس از چندخيابان

سگ روي پنجه بلند شد وزنگ اتوبوس را زد.اتوبوس ايستاد وسگ باكيسه پياده

شد.قصاب هم به دنبالش.سگ در خيابان حركت كردتا به خانه اي رسيد.

گوشت را روي پله گذاشت وكمي عقب رفت وخودش را به در كوبيد.اين كار را

بازهم تكرار كرداما كسي در را باز نكرد.سگ به طرف محوطه باغ رفت وروي

ديواري باريك پريد وخودش را به پنجره رساند وسرش را چند باربه پنجره زد

وبعد به پايين پريد وبه پشت در برگشت.

مردي در را باز كرد وشروع به فحش دادن وتنبيه سگ كرد.قصاب با عجله به مرد نزديك شد وداد زد:چه كار مي كني ديوانه؟اين سگ يك نابغه است.اين

باهوش ترين سگي است كه من تا به حال ديدم.مرد نگاهي به قصاب كرد وگفت:

تو به اين ميگي باهوش؟... اين دومين بار تو اين هفته است كه اين احمق كليدش

رو فراموش مي كنه با خودش ببره!!!



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

من كه مي دانم!!

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۳
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

پيرمردي صبح زود از خانه اش خارج شد.در راه بايك

ماشين تصادف كرد وآسيب ديد.عابراني كه رد مي شدند

به سرعت او رابه اولين درمانگاه رساندند.پرستاران ابتدا

زخم هاي پيرمرد را پانسمان كردند. سپس به او گفتند:                     

«بايد ازت عكسبرداري بشه تا جائي از بدنت آسيب و

شكستگي نديده باشه»پيرمرد غمگين شد،گفت عجله دارد

ونيازي به عكسبرداري نيست.پرستاران از او دليل عجله اش

را پرسيدند كه گفت:زنم در خانه سالمندان است.هر صبح آنجا

مي روم وصبحانه را با او مي خورم.نمي خواهم دير شود!

پرستاري به او گفت:خودمان به او خبر مي دهيم.

پيرمرد با اندوه گفت:خيلي متاسفم.او آلزايمر دارد.چيزي را

متوجه نخواهد شد!حتي مرا هم نمي شناسد!

پرستار با حيرت گفت:وقتي كه نمي داند شما چه كسي هستيد،

چرا هر روز صبح براي صرف صبحانه پيش او مي رويد؟

پيرمرد باصدايي گرفته،به آرامي گفت: اما من كه مي دانم

او چه كسي است......!



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

پاييزطلايي

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۳
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

در يك روز سرد پاييزي كه نسيم خنك پاييزي برپشت

دست كودكي بي گناه ميزد پسركي تكيه بردرخت كرده

بودوبه افق هاي دوردست مي نگريست،شايد به خزان طبيعت

مي انديشيد و آنرا مقايسه ميكردباخزان زندگي اش،غم ها،تلخي ها

،غم ها وشكست هايش وشايد به گذر عمر،روزها ولحظه ها مي انديشيد

كه چقدر سريع مي گذرند واو در اين ميان ،بي حركت مانده است.

خش خش برگ ها در زير قدم هاي سنگين پاييز وزوزه باد وحشتي

عجيب در دل پسرك ايجاد كرده بود.وحشتي از آينده،آينده اي مبهم و......

ولي ناگهان باد سيلي محكمي به او زد واو را از خواب غفلت بيدار كرد

كه آري،بعد از هر خزاني،بهاري است.بهاري سبز ودوست داشتني،

كه اگر پاييز نبود هرگز او زيبايي بهار را درك نمي كرد،پسرك اين

نصيحت باد را آويزه گوش كرد،كه هرچند ممكن است در زندگي ناملايمات

وسختي ها وشكست هايي وجود داشته باشد،ولي اينها مي توانند پلي باشند

براي رسيدن به موفقيت وآينده اي سبز وروشن،آينده اي كه ما خود،سازنده

آن هستيم.زندگي برگ بودن در مسير باد نيست ،امتحان ريشه هاست.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

همصدا

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۳
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

دريك غروب سرد زمستاني،پيرمرد دنياديده اي همانطور كه درحال

قدم زدن بود،مردجواني را ديد كه از نرده هاي يك پل به پايين خيره شده

وقصددارد خود را درون رودخانه خروشان بياندازد.پيرمرد لحظه اي درنگ

كرد وسپس با خونسردي روي پل كمي دورتر از پسرجوان،به نرده ها تكيه داد

وهمانطور كه به غرش خشمگين رودخانه نگاه ميكرد،بي آنكه پسرجوان را مخاطب قراردهد،با صدايي كه مطمئن بود پسر آن را خواهد شنيد،شروع

به حرف زدن كرد:دلم مي خواهد خود را در اين رودخانه خروشان غرق

كنم تا از مشكلات زندگي راحت شوم.اما تا چند دقيقه ديگر شب ميشود

ومن هم از تاريكي مي ترسم.هوا هم سردتر ميشود ومن هم از سرما

متنفرم.خفگي در آب هم وحشتناك است.چون هميشه از خفگي مي ترسيدم.

حالا كه خوب فكر مي كنم ،مي بينم اگر من برترسم از تاريكي ،سرما،

خفگي و مرگ مي توانم غلبه كنم.پس حتما قادرم برمشكلات زندگي هم پيروزشوم.

پيرمرد پس از چند لحظه ،باقدمهايي آهسته به راهش ادامه داد .در حالي كه پسر

جوان كه از حرف هاي پيرمرد به فكر فرورفته بود،از تصميم خودمنصرف

شد وبا سرعت خود را به پيرمرد رساند.پيرمرد در حالي كه لبخند مهربان

ومحبت آميزي برلب داشت،گفت:مهمترين مسئوليت زندگي است واين كه

وقتي زندگي توانفرسا ميشود،بتوان باآن جنگيد ومشكلات را ازسرراه

برداشت،نه آنكه سريعترين راه حل را انتخاب كردوخود را به نيستي

كشاند.براي آنچه از دست رفته ،افسوس خوردن بي حاصل است.

ارزش آنچه را كه باقيمانده بدان وبراي نگهداريش تلاش كن.

التماس دعا



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

به بهترين دوست اعتماد كن.....

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۲
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

كي مي خواي باور كني كه توشاهكار خلقتي؟كي مي خواي باور كني

كه خدا توروخيلي دوست داره واگه خواسته هات دير برآورده ميشه

يا اصلا نميشه يقين بدون مصلحتي در كاره كه من وتو نمي دونيم.

پس اين تصور روكه فراموشت كرده از خودت دور كن،بايقين برو

جلومطمئن باش كه او هم تورو تنها نمي گذاره.

كي مي خواي باور كني كه مثه بچه ها بودن بدنيست؟چي ميشه اگه

تو هم وقتي مي خواي دوست بشي ابن قدر طرف مقابلت رو از فيلترهاي

مختلف عيب جويي وبي اعتمادي عبور ندي،اونو فقط به خاطر خودش

و وجود خودش دوست داشته باشي.همون طوري كه هست نه همون طوري

كه تو مي خواي؟

چي ميشه گاهي اگه دلت ميگيره زيره گريه بزني،بري بالاي يه كوه وفقط خدا

رو صدابزني؟چي ميشه اگه شادي مثل بچه ها شادي كني واز چيزاي كوچيك

دور وبرت لذت ببري.چي ميشه وقتي داره بارون مياد نگي واي چه روز

كسل كننده اي بارون لطافت روبه روحت هديه مي ده.

كي مي خواي باور كني خوبي كردن فقط در پول خرج كردن براي طرف مقابل

خلاصه نميشه،شايدطرف مقابل توفقط بايه لبخند هم شادبشه.

كي مي خواي باور كني زندگي تا ابد ادامه داره ،ولي عمر تو ابدي نيست.عمر

تو همين لحظه اي كه داري زندگي مي كني .پس باورش كن وآنقدر ساده وارزون

از دستش نده.امروز تنها روزي كه در دست توست پس امروز را خردمندانه خرج كن.كي مي خواي باور كني كه تو موجود بزرگي هستي؟نبايد خودت رو دست كم

بگيري وبا هراشتباهي خودت را ملامت كني.يه فرصت ديگه به خودت بده واشتباهو جبران كن.

هيچ وقت فراموش نكن تو شاهكار خلقتي،خدا به وجود تو افتخار مي كنه وبدون كه اون هيچ وقت تورو تنها نمي گذاره،حتي وقتي كه تو اونو فراموش كردي.....

        هميشه به بهترين دوستت اعتماد كن

           



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

فرايند دردناكي كه عقاب ها يا بايد بگذرانند يا بميرند!!

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۲
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

عمر عقاب ازهمه پرندگان نوع خود درازتر است.عقاب مي تواند تا

70سال زندگي كند.ولي براي اين كه به اين سن برسد بايد تصميم دشواري

بگيرد.زماني كه عقاب به 40سالگي مي رسد:چنگال هاي بلند وانعطاف پذيرش

ديگر نمي توانند طعمه را گرفته نگاه دارند.نوك بلند وتيزش خميده وكند ميشود.

شهبالهاي كهن سالش براثركلفت شدن پرها به سينه اش مي چسبند وپروازبراي عقاب دشوار مي گردد.دراين هنگام عقاب تنها دوگزينه در پيش روي دارد:

يا بايد بميرد ويا آنكه فرايند دردناكي را كه 150روز به درازا مي كشدپذيراگردد.

براي گذرانيدن اين فرايند عقاب بايد به نوك كوهي كه در آنجاآشيانه دارد پروازكند.در آنجا عقاب نوكش را آنقدر به سنگ مي كوبد تانوكش از جاي كنده شود.پس از كنده شدن نوكش ،عقاب بايد صبر كند تا نوك تازه اي در جاي نوك

كهنه رشد كند،سپس بايدچنگال 4پايش را ازجاي بركند.زماني كه به جاي چنگال هاي تازه اي درآيند آنوقت عقاب شروع به كندن همه پرهاي قديمي اش مي كند.

سرانجام پس از5ماه عقاب پروازي را كه تولددوباره نام دارد آغاز كرده......

و30سال ديگر زندگي ميكند.

چرا اين دگرگوني ها ضروري است؟

بيشتر وقتها براي بقا ما بايد فرايند دگرگوني را آغاز كنيم.گاهي وقتها بايد از

خاطرات قديمي ،عادت هاي كهنه وسنت هاي گذشته رها شويم.تنها زماني كه از سنگيني بارهاي گذشته آزاد شويم. مي توانيم از فرصت هاي زمان حال بهره مند گرديم.به اميد آنروز.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

آيا مي دانيد چندبار درروز بايد خدا را شكركنيد؟

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۱
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

*اگرامروز با صحت وسلامت از خواب بيدارشده ايد وهيچ احساس كسالتي

نداريد بايد شكرگزارباشيد زيرا هم اكنون جزوچندميليون نفربستري دربيمارستان نيستيد.

                        

*اگر فردي هستيد كه هرگز جنگ وتنهايي در زندان را تجربه نكرده ايد وياطعم

گرسنگي را نچشيده ايد بايد شكرگزار باشيدچون از500ميليون نفردرجهان بيشتر برخورداريد.

                      

*اگربدون هيچ هيچ آزاري درمراسم ديني ومذهبي خودشركت مي كنيد بايد شكرگزارباشيدزيرا سه ميليون نفردرجهان چنين آسايشي ندارند.

                      

*اگر والدينتان درقيدحيات به سر مي برند ودرعين حال هردوباهم زندگي مي كنند بايدشكرگزارباشيدزيرا شما از افراد نادري هستيد كه ازچنين نعمت هايي برخوردارند.

                       

               *اگردروطن خود ودرميان خويشان واقوام خودزندگي مي كنيد وازامنيت برخوردارهستيدبايدشكرگزارخداوندباشيدكه جزوميليون آواره جهان نيستيد.

                      

*اگرجزوافرادي هستيد كه اين مطلب راشنيديد ياخوانديد بايد دوبرابرشكرگزارخداوندباشيد چراكه جزوميليونها نفري كه هرگزمطالب فوق به گوششان نخواهد رسيد،نيستيد.

                      

 

حالامي توانيد محاسبه كنيد كه هرروز صبح بايد چند بار خداوند را به خاطر اعطاي نعمت هايش شكركنيد.

روز خوبي داشته باشيد وشكرگزار خداوند يكتا باشيد.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

ماه وسنگ!

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۴۱
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

اگر ماه بودي به هرجا كه بودم

سراغ ترا از خدا مي گرفتم

وگرسنگ بودم به هرجاكه بودي

سررهگذر توجا ميگرفتم

اگرماه بودي به صدناز شايد

شبي بر لب بام من مي نشستي

وگرسنگ بودي به هرجا كه بودم

مرا مي شكستي مرا مي شكستي!

فريدون مشيري



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
👆👆سيف الله شيعه زاده 💫اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد🌻 و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم بـِسْمِ اللهِ الرَحْمـטּ ِ الرَحـِيمـْ ◊ "وَ إِטּ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُوטּَ إِنَّهُ لَمَجْنُوטּٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ" 🌳🌳🌳🌳🌳🌳 ❤️🌴💙●● 🧡❤ ❤🧡●●🌴❤️ 💠 اَللّهُمَّ💠 💠 كُنْ لِوَلِيِّكَ💠 💠 الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ💠 💠 صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ💠 💠 في هذِهِ السّاعَه وَفي كُلِّ ساعة💠 💠 وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً💠 💠 وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ💠 💠 طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها💠 💠 طَويلا💠 💠 اللهم عجل لوليڪ الفرج💠 تلگرام....ℳ......bagheri6298❤️ 🧡 🧡 🧡 پشت ديوارها ماه مي گريزد و در امتداد كوچه مهتاب نمايان مي شود چراغ آسمان در كوچه پس كوچه هاي شعر روشن است واژه ها گلوله هاي برفي را مي رقصانند نت موسيقي شب را مي شنوم دايره نت ها دور ماه حلقه مي زند و زمين عروس مي شود نسترن دانش پژوه 🩵 ايتا✍️ bagheri6298q@ ايتا☕️☕️☕️☕️☕️
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به ✈★در امتدادكــ مهتاب ـوچه🧡☀️👤انتظار است. || طراح قالب avazak.ir