وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
✈★در امتدادكــ مهتاب ـوچه🧡☀️👤انتظار -

ابزار وبمستر

اميد

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۹
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

چهار شمع به آهستگي مي سوختند. در آن محيط آرام صداي آنها به گوش مي رسيد.

شمع اول گفت: من صلح وآرامش هستم هيچ كس نمي تواند شعله مرا روشن نگاه دارد

من باور دارم كه به زودي مي ميرم.سپس شعله صلح وآرامش ضعيف وضعيف تر شد

وبه كلي خاموش شد.........

شمع دوم گفت: من ايمان واعتقادم.من براي بيشتر آدم ها ديگر ضروري نيستم پس دليلي

ندارم ديگر روشن بمانم.سپس با وزش نسيمي ملايم خاموش شد.

شمع سوم با ناراحتي گفت: من همانا عشق هستم ولي توانايي آن را ندارم كه ديگر روشن

بمانم.انسان ها مرا در حاشيه زندگي وارد كرده اند واهميتي به من نمي دهند آنها مرا فراموش

كرده اند حتي به نزديكترين كسان خود عشق نمي ورزند.طولي نكشيد كه عشق هم خاموش شد.ناگهان كودكي وارد اتاق شد سه شمع را ديد وگفت: شما خاموش شده ايد همه از شما انتظار دارند كه تا آخرين لحظه روشن بمانيد.پس شروع به گريستن كرد.

پس شمع چهارم گفت: نگران نباش تا زماني كه من اين جا هستم ما مي توانيم همه شمع ها

را روشن كنيم،همانا من اميد هستم.

باچشماني كه از شوق مي درخشيد،كودك شمع اميد را برداشت وبقيه شمع ها را روشن كرد.

كاش نور اميد هيچگاه از زندگي محو نشود.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

دل نوشته ها

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۹
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

چشماتو ببند دستتو بذار روي قلبت وخدا را باعظمت خودش

صدا بزن آن وقت خدا را حس ميكني كه داره صدات ميزنه

حالا دلت لرزيد؟ حالا باور كردي خدا توي دل خودته؟

حالا فقط كافيه با خودت يه سبد تمنا ببري..........

........تا با يك سبد پراز رحمت برگردي

پس پنجره را باز كن تا خدا را صدا بزني تا بگوئي

چقدر دوستش داري.........

اگر آن قدر كوچكي يا خسته كه دستت به دستگيره

پنجره نمي رسد تا بازش كني آهسته خدا را صدا بزن

تا پنجره را باز كند وبگويد چقدر دوستت دارد.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

ارزش زندگي

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۹
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

يك سخنران معروف ،سمينار خود را با بالا گرفتن يك 20دلاري

آغاز نمود.او از 200نفر شركت كننده در سمينار پرسيد:"كي اين

اسكناس 20دلاري رو دوست داره؟"

دست ها شروع به بالا رفتن كرد.او گفت:" من مي خوام اين 20دلاري

رو به يكي از شما بدم..اما اول بذارين يه كاري بكنم." سپس شروع

به مچاله نمودن اسكناس كرد.پس دوباره پرسيد:"كسي هست كه هنوز

اين اسكناس رو بخواد؟" باز دست ها بالا رفت.او اين گونه ادامه داد

خب ،اگر من اين كار رو با اسكناس بكنم چي؟ وبعد اسكناس رو به

زمين انداخت وبا كفش خود شروع به ماليدن آن به كف اتاق كرد.

سپس آنرا كه كثيف ومچاله شده بود برداشت وباز گفت:هنوز كسي

هست كه اين 20دلاري رو بخواد؟ اما هنوز دست ها در هوا بود.

سخنران گفت: دوستان من،همگي شما يك درس باارزش فراگرفتيد.

شما،بي توجه به اين كه من چه بلايي سر اين اسكناس آوردم بازهم

خواستار آن بوديد زيرا هيچ چيز از ارزش آن كم نشده بود وهنوز

20دلار مي ارزيد؟

خيلي از اوقات در زندگيمون ،ما بوسيله تصميم هايي كه مي گيريم

ووقايعي كه واسه مون پيش مياد،پرتاب، مچاله وبه زمين ماليده مي شيم.

در اين جور مواقع احساس مي كنيم كه ارزش خود را از دست داده ايم.

اما مهم نيست كه چه اتفاقي افتاده يا خواهد افتاد،به هرحال شما هرگز

ارزش خود را از دست نمي دهيد: تميز يا كثيف ،مچاله يا صاف ،بازهم

شما از نظر اونايي كه دوستتون دارن ارزش فوق العاده زيادي دارين.

"ارزش زندگي ما با كارهايي كه انجام مي دهيم وافرادي كه مي شناسيم

تعيين نمي شود،بلكه براساس اون چيزي كه هستيم تعيين مي شود.

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

بازرگان وخدا

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۸
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

روزي بازرگان موفقي از مسافرت بازگشت ومتوجه شد خانه ومغازه اش

در غياب او آتش گرفته وكالا هاي گران بهايش همه سوخته وخاكستر شده اند

وخسارت هنگفتي به او وارد آمده است فكر مي كنيد آن مرد چه كرد؟ خدا را

مقصر شمرد وملامت كرد؟ ويا اشك ريخت؟................

نه! او بالبخندي برلبان ونوري بر ديدگان سربه سوي آسمان بلند كرد وگفت:

خدايا !مي خواهي كه اكنون چه كنم ؟مرد تاجر پس از نابودي كسب پررونق

خود،تابلويي بر ويرانه هاي خانه ومغازه اش آويخت كه روي آن نوشته بود:

مغازه ام سوخت! اما ايمانم نسوخته است! فردا شروع به كار خواهم كرد!!

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

صلوات و تاثيرات آن

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۸
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

1-صلوات «سبب به ياد آوردن چيز فراموش شده

از حضرت رسول«ص»روايت شده است كه فرمود: چون فراموش كنيد

چيزي را بر من صلوات بفرستيد كه موجب به ياد آوردن آن خواهد شد.

2-بر طرف شدن فقر

مردي خدمت حضرت رسول«ص» امد واز فقر شكايت كرد، آن حضرت فرمود:

چون داخل خانه شدي ،سلام كن،خواه كسي باشد در خانه وخواه نباشدوبر من سلام

وصلوات فرست وبعد از آن سوره اخلاص را بخوان.آن مرد چنان كرد و دراندك

زماني، روزي توانگر گرديد چنان كه بر همسايگان و خويشان خود بخشش مي كرد.

3-صلوات سبب روا شدن حاجت

از حضرت امام جعفر صاق «ع»روايت شده است :چون يكي از شماها دعا

كند وپيغمبر را ياد ننمايد آن دعا در بالاي سر او پر مي زند وچون آن حضرت

را ياد نمايد دعا بالا مي رود.وباعث استجابت قرار مي گيرد.

4-صلوات سبب ريزش گناهان بسيار زياد

از حضرت رسول«ص» روايت شده است كه فرمود:هركه مرا ياد كند وبرمن

صلوات بفرستد حق تعالي جميع گناهان او رابيامرزد اگرچه به عدد ريگ عالج

باشد.«عالج نام موضعي است كه ريگ در آنجا از ساير جاها بيشتر استو»

5-صلوات سبب گرفتن مژده ي بهشت

از حضرت رسول«ص» روايت شده است كه فرمود هركس هزار بار بر من

صلوات بفرستد نميرد تا مژده بهشت گيرد.

6-فرستنده ي صلوات نزديك ترين فرد به پيامبر«ص» در بهشت وباعث عبور

ازپل صراط مي شود.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

عجايب هفتگانه

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۷
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

معلمي از دانش آموزان خواست تا عجايب هفتگانه جهان را فهرست واربنويسند

دانش آموزان شروع به نوشتن كردند،معلم نوشته هاي آنها را جمع كرد.با آن كه

همه جواب ها يكي نبود، اما بيشتر دانش آموزان به موارد زير اشاره كرده بودند:

اهرام مصر،تاج محل،كانال پاناما،كليساي سن پيتر،ديوارچين،باغ معلق بابِل،

در ميان نوشته ها كاغذ سفيدي نيز به چشم مي خورد كه معلم پرسيد:اين كاغذ سفيد

مربوط به چه كسي است؟يكي از دانش آموزان دست خود را بالا برد،معلم پرسيد:

دخترم چرا چيزي ننوشتي؟ دخترك جواب داد:عجايب موجود در جهان خيلي

زياد است ومن نمي توانم تصميم بگيرم كه كدام را بنويسم......معلم گفت:بسيار خوب،هرچه در ذهن خود داري به من بگو،شايد بتوانم كمكت كنم.دخترك مكثي

كردوگفت:به نظر من عجايب هفتگانه جهان عبارتند از لمس كردن،چشيدن

ديدن ،شنيدن ،احساس كردن،خنديدن وعشق ورزيدن.پس از شنيدن سخنان

دخترك كلاس در سكوتي محض فرو رفت. آري عجايب واقعي همين نعمت هاي خدادادي است كه ما آنها را ساده ومعمولي مي انگاريم.

Click the image to open in full size.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

گروه بندي شيطان

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۷
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

شيطان به حضرت يحيي گفت: مي خواهم تو را نصيحت كنم !

حضرت يحيي فرمود: من ميل ندارم. ولي مي خواهم بدانم طبقات

مردم نزد شما چگونه اند.شيطان گفت:مردم از نظر ما به سه دسته تقسيم مي شوند:

1-عده اي مانند شما معصومند ،ازآنها مايوسم و مي دانيم كه نيرنگ ما در

آنها اثر نمي كند.

2-دسته اي هم بر عكس در پيش ما شبيه توپي هستند كه به هر طرف

مي خواهيم مي گردانيم.

3-دسته اي هم هستند كه از دست آنها رنج مي بريم؛زيرا فريب مي خورند؛

ولي سپس از كرده خود پشيمان مي شوند واستغفار مي كنند وتمام زحمات

ما را به هدر مي دهند.دفعه ديگركه نزديك است كه موفق شويم ،اما آنها دوباره

به ياد خدا مي افتند واز چنگال ما فرار مي كنند ما از چنين افرادي پيوسته

رنج مي بريم.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

كمك

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۷
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁
 

غروب يك روز باراني ،زنگ تلفن شركت به صدا در آمد.

زن گوشي را برداشت.آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتي

خبر تب ولرزشديد ساراي كوچكش را به او داد.

زن تلفن را قطع كرد وبا عجله به سمت پاركينگ دويد ،ماشين را روشن كرد

وبه نزديك ترين داروخانه رفت تا داروهاي دختر كوچكش را بگيرد

وقتي از داروخانه بيرون آمد ،متوجه شد به خاطر عجله اي كه داشته

كليد را داخل ماشين جا گذاشته است .

زن با حالتي پريشان با تلفن همراه با خانه تماس گرفت.پرستار به او

گفت: كه حال سارا هر لحظه بدتر مي شود.او جريان كليد اتومبيل را

براي پرستار گفت.پرستار به او گفت: سعي كن با سنجاق در اتومبيل را باز

كند. زن سنجاق سر خود را زود باز كرد ونگاهي به در اتومبيل انداخت

وبا ناراحتي گفت: ولي من كه بلد نيستم از اين استفاده كنم.

هوا رو به تاريكي بود وباران با شدت مي باريد ،زن با وجود نااميدي

زانو زد وگفت:«خدايا كمكم كن» ! در همين لحظه مردي ژوليده وبا

لباس هاي كهنه به طرف او آمد.زن يك لحظه با ديدن قيافه مرد ترسيد

وبا خودش گفت:خداي بزرگ من از تو كمك خواستم،آن وقت اين مرد.....

زبان زن از ترس بند آمده بود.مرد به او نزديك شد وگفت:خانم مشكلي

پيش آمده ؟ زن جوان جواب داد:بله،دخترم خيلي مريض است وبايد

هرچه زودتر به خانه بروم.ولي كليد را داخل ماشين جاگذاشته ام ونمي توانم

در آن را باز كنم. مرد از او پرسيد: آيا سنجاق سر همراه داريد؟ زن فوراً

سنجاق سر خود را به او داد.ومرد در عرض چند ثانيه در اتومبيل را باز كرد!

زن بار ديگر زانو زد وبا صداي بلند گفت: «خدايا متشكرم!» سپس رو به

مرد كرد وگفت: آقا متشكرم،شما مرد شريفي هستيد.

مرد سرش را برگرداند وگفت:نه خانم،من مرد شريفي نيستم ،من يك دزد اتومبيل

بودم وهمين امروز از زندان آزاد شدم!!

زن آدرس شركتش را به مرد داد و از او خواست كه فرداي آنروز حتماً به

ديدنش برود.فرداي آن روز وقتي مرد ژوليده وارد دفتر رئيس شركت شد.

فكرش را هم نمي كرد كه روزي به عنوان راننده مخصوص مدير در آن شركت

استخدام شود.

۴۰



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

بهلول و آب انگور

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۶
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁
 

روزي يكي از دوستان بهلول گفت: اي بهلول! من اگر انگوربخورم.

آيا حرام است؟ بهلول گفت:نه!پرسيد:اگر بعد از خوردن انگور در زير

آفتاب دراز بكشم،آيا حرام است؟بهلول گفت:نه!پرسيد: پس چگونه است

كه اگر انگور را درخمره اي بگذاريم وآن را زير نور آفتاب قرار دهيم

وبعد از مدتي آن را بنوشيم حرام مي شود؟......

بهلول گفت: نگاه كن! من مقداري آب به صورت تو مي پاشم.آيا دردت مي آيد؟

گفت: نه!بهلول گفت: حال مقداري خاك نرم بر گونه ات مي پاشم.آيا

دردت مي آيد؟گفت:نه! سپس بهلول خاك وآب را مخلوط كرد وگلوله اي

گلي ساخت وگذاشت خشك شود و بعد آنرا محكم بر پيشاني مرد زد!

مرد فريادي كشيد و گفت:سرم شكست!بهلول با تعجب گفت:چرا؟

من كه كاري نكردم! اين گلوله مخلوط آب و خاك است و تو نبايد احساس

درد كني،اما من سرت راشكستم تا تو ديگه جرات نكني احكام خدا را بشكني!!



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نامه مدير مدرسه ي برادفورد انگلستان به آموزگار فرزندش

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۶
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

من باقي مانده اردوگاه هاي دسته جمعي هستم.چشمان من چيزهايي ديده اند كه انتظارش نمي رفت.درخواستم از شما اين است كه :دانش آموزان را ياري كنيد كه انسان باشند.به آنها بياموزيد كه از شكست پند بگيرندواز پيروز شدن لذت ببرند.آنها را از غبطه خوردن بر حذر داريد .به آنها نقش و تاثير مهم خنديدن را ياد آور شويد.اگر مي توانيد به آنها نقش مهم كتاب در زندگي را آموزش دهيد.به آنه بگوييد تعمق كنند به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان،به گل هاي درون باغچه ،به زنبورها كه در هوا پرواز مي كنند،دقيق شوند.به فرزندانمان بيامزيد كه در مدرسه بهتراين است كه مردود شوند اما با تقلب به قبولي نرسند.به آنها ياد بدهيد كه همه حرف ها را بشنوند وسخني را كه به نظرشان درست مي رسد انتخاب كنند.ارزش هاي زندگي را به فرزندانمان آمزش دهيد.به آنها ياد بدهيد كه در اوج انده،تبسم كنند و به آنها بياموزيد كه در اشك ريختن خجالتي وجود ندارد. به آنها بگوييد تسليم هياهو نشوندو اگر خود را برحق مي دانندپاي سخنشان بايستند.در كار تدريس به فرزندانمان ملايمت به خرج دهيد اما از آنها ناز پرورده نسازيد.بگذاريد آنها شجاع باشند.به آنها بياموزيد  كه به مردم اعتقاد داشته باشند.معلم گرامي! كوشش شما نبايد افراد درون گسيخته، ظالم و ستمگر توليد كند.خواندن و نوشتن مهم است ،تنها اگر در خدمت انسان شدن فرزندانمان باشد.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
👆👆سيف الله شيعه زاده 💫اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد🌻 و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم بـِسْمِ اللهِ الرَحْمـטּ ِ الرَحـِيمـْ ◊ "وَ إِטּ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُوטּَ إِنَّهُ لَمَجْنُوטּٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ" 🌳🌳🌳🌳🌳🌳 ❤️🌴💙●● 🧡❤ ❤🧡●●🌴❤️ 💠 اَللّهُمَّ💠 💠 كُنْ لِوَلِيِّكَ💠 💠 الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ💠 💠 صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ💠 💠 في هذِهِ السّاعَه وَفي كُلِّ ساعة💠 💠 وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً💠 💠 وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ💠 💠 طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها💠 💠 طَويلا💠 💠 اللهم عجل لوليڪ الفرج💠 تلگرام....ℳ......bagheri6298❤️ 🧡 🧡 🧡 پشت ديوارها ماه مي گريزد و در امتداد كوچه مهتاب نمايان مي شود چراغ آسمان در كوچه پس كوچه هاي شعر روشن است واژه ها گلوله هاي برفي را مي رقصانند نت موسيقي شب را مي شنوم دايره نت ها دور ماه حلقه مي زند و زمين عروس مي شود نسترن دانش پژوه 🩵 ايتا✍️ bagheri6298q@ ايتا☕️☕️☕️☕️☕️
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به ✈★در امتدادكــ مهتاب ـوچه🧡☀️👤انتظار است. || طراح قالب avazak.ir