تقاص
۲۶ دی ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۲۷
نظرات (0)
چشم های غمگینش را به چشمانم دوخت وگفت:
حالا چرا!!!!
جوابی نداشتم .حتی به خود اجازه ندادم بار دیگر
نگاهش کنم.از او دور شدم.طنین صدایش دلم را
لرزاند.نفرینت نمی کنم به خدا می سپارمت .
امیدوارم خوشبخت بشی....
فهمیده بود می خواهم با کس دیگری ازدواج کنم.
.
.
چشم های غمگینم را به چشمانش دوختم وگفتم
حالا چرا!!!!
حتی به خود اجازه نداد لحظه ای دیگر مرا بنگرد.
به سردی از کنارم رفت.با دلی شکسته گفتم :نفرینت نمی کنم
به خدا می سپارمت.امیدوارم خوشبخت......های های گریستم.
۲۱۵
داربزن خاطره ی کسی را که تو را دور زده،
حالم خوب است... اما گذشته ام درد می کند.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]