وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
✈★در امتدادكــ مهتاب ـوچه🧡☀️👤انتظار -

ابزار وبمستر

آسماني بودن سخت نيست"

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۷
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

مهربان،وقتي كه خورشيد به پيشواز شب مي رود

وكوچه از صداي پاي آخرين عابرخالي مي شود،

تو را باتمام خاطراتم در ميان كوچه هاي تاريك شهر

تنها مي گذارم.

اي باعث شكوفايي من ،مي روم تا با غم غريبي خويش

غم غربت رااز جداره هاي دل عاشق بزدايم.

بدان كه نبض خاطراتم به ياد تو مي تپد.

شايد درياها خشك شوند ويا طوفان ها از حركت بايستند،

شايد خورشيد ديگر طلوع نكند،ولي عشق ودوستي

هيچگاه به دست فراموشي سپرده نمي شود.كاش آسمان

حرف كوير را مي فهميد وبه حالش گريه مي كرد،

كاش واژه حقيقت آنقدر با دلها صميمي بود كه براي بيانش

نياز به شهامت نبود،كاش دلها آنقدر صاف بود كه دعاها

قبل از پايين آمدن دست ها مستجاب ميشد.كاش مرگ معني

عاطفه را مي فهميد.كاش ميشد كسي براي احساس، مبلغي

تعيين نمي كرد وعشق را به همه مي آموخت.كاش ميشد

الفباي درد رانوشت،كاش ميشد مثل درختان باتمام وجود

دست ها را به سوي خدا دراز كرد واز خدا خواست كه

همه انسانهاي زمين خوشبخت باشند.

يك لحظه ترنم

باران باش تا بي دريغ بباري

برسنگ ها كه باآرزوي ديدنت

سالها سكوت كرده اند

تا بي دريغ بباري

برگياهان كه بي گناه متولد مي شوند.

*۱۹۱ داروي خشم خاموشي است...سقراط

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اصرار"

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۷
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

خسته

     شكسته و

          دلبسته

من هستم

من هستم

من هستم

از اين فرياد

          تا آن فرياد

              سكوتي نشسته است

لب بسته در دره هاي سكوت

                       سرگردانم

من مي دانم

من مي دانم

من مي دانم

جنبش شاخه اي

              از جنگلي خبر مي دهد

ورقص لرزان شمعي ناتوان

از سنگيني پابرجاي هزاران

                     جار خاموش

در خاموشي نشسته ام

خسته ام

در هم شكسته ام

من

  دلبسته ام

         .................. احمد شاملو.......

چند نكته:

۱-اين آپ ۱۹۰مطلبم وخيلي دوستش دارم

۲-شرمنده كساني كه به وقت نظراتشون تاييد نميشه

۳-زيبايي ها را چشم مي بيند ومهرباني ها را دل....

چشم فراموش مي كند ودل هرگز"

۴-ودرمورد اين شعر خيلي هامون اين چيزا تجربه كرديم

دنياست واين تجربياتش خسته ميشيم،در هم ميشكنيم، تنها ميشيم

ولي هميشه زيبايي هاي زندگي رو نمي توانيم فراموش كنيم.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

رزق وروزي"

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۶
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

روزي حضرت سليمان (ع) در كنار دريا نشسته بود.نگاهش

به مورچه اي افتاد كه دانه گندمي را با خود به طرف دريا حمل مي كرد.

سليمان(ع)همچنان به او نگاه مي كرد كه ديد او نزديك آب رسيد.

در همان لحظه قورباغه اي سرش را از آب بيرون آورد ودهانش را

گشود،مورچه به داخل دهان او وارد شد،قورباغه به درون آب رفت.

سليمان مدتي در اين مورد به فكر فرو رفت وشگفت زده فكر مي كرد

ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد،ولي دانه ي گندم

را همراه خود نداشت.سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد

وسرگذشت او را پرسيد....مورچه گفت:«اي پيامبر

 خدا در قعر اين دريا سنگي توخالي وجود دارد

وكرمي درون آن زندگي مي كند.خداوند آن را در آنجاآفريد

او نمي تواند از  آنجا خارج شود ومن روزي او را حمل مي كنم.

خداوند اين قورباغه را ماموركرده مرا درون آب دريا به

 سوي آن كرم حمل كرده وببرد.اين قورباغه مرا

 به كنار سوراخي كه در آن سنگ است مي برد ودهانش رابه

درگاه آن سوراخ مي گذارد من از دهان او بيرون آمده

وخود را به كرم ميرسانم دانه گندم را نزد او مي گذارم 

وسپس باز مي گردم وبه دهان همان قورباغه كه در انتظار من

 است وارد مي شوم او در ميان آب شناوري كرده مرا به بيرون

آب دريا مي آورد ودهانش را باز مي كند ومن از دهان او خارج

ميشوم.»سليمان به مورچه گفت:«وقتي كه دانه گندم را براي آن كرم

 مي بري آيا سخني ازاوشنيده اي؟»مورچه آري او مي گويد:

اي خدايي كه رزق وروزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا

 فراموش  نمي كني رحمتت را نسبت به بندگان باايمانت فراموش نكن.

بايد خوشحال باشيم كه روزي ما هم پيش خدا محفوظ است.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

دو كاج«نسخه دوم»

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۶
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

در كنار خطوط سيم پيام

خارج از ده دو كاج روييدند

ساليان دراز  رهگذران

آن دو را چون دو دوست مي ديدند

روزي از روزهاي پاييزي

زير رگبار وتازيانه باد

يكي از كاج ها به خود لرزيد

خم شد وروي ديگري افتاد

گفت: اي آشنا ببخش مرا

خوب در حال من تامل كن

ريشه هايم زخاك بيرون است

چند روزي مرا تحمل كن

كاج همسايه گفت با نرمي

دوستي را نمي برم از ياد

شايد اين اتفاق هم روزي

ناگهان از براي من افتاد

مهرباني به باد گوش رسيد

باد آرام شد،ملايم شد

كاج آسيب ديده ما هم

كم كَمك پاگرفت وسالم شد

ميوه كاج ها فرو مي ريخت

دانه ها ريشه ها مي زدند آسان

ابر ،باران رساند وچندي بعد

ده ما نام يافت كاجستان

محمد جواد محبت



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

صد شكر كه «اين» آمد صد حيف كه «آن» رفت

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۶
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

با پايان يك ماه روزه داري،عيد فطر از راه مي رسد

كه عيد قبولي آزمون بنده در آزمايش خداست وخوشا به حال

آنان كه توشه هاي خوب از اين عرصه بركت ومغفرت برداشته اند

ودر اين روزهاي روزه داري وشب هاي مناجات ،حالي پيدا كردند

ومدارجي را پشت سر گذاشتند وبه مقاماتي رسيدند وخوشا به حال

آنانكه در اين ماه در سر سفره خدا باادب وبا نزاكت نشستند

وبه فراخور توان خود از بركات اين سفره رحمت ومغفرت وكمال

وتعالي توشه برداشتند.پس براي اينان كه توفيق روزه وطاعت

داشته اند،عيد فطر ،عيدواقعي است وچه  مبارك وفرخنده.

"عيد قبولي انسان در آزمون تكليف الهي برهمه شما مبارك"

             

دو حكايت از بهلول

شايعه بهلول

ماموران هارون بهلول را گرفتند وپيش او بردند وگفتند:اين آدم

دروغگو در شهر شايع كرده كه خليفه دارفاني را وداع گفته اند.

خليفه با عصبانيت پرسيد:چرا دروغ به اين بزرگي گفته اي؟

بهلول جواب داد:من تقصيري ندارم قربان ديدم مامورهاي شهر

در حق مردم ظلم وكوتاهي مي كنند،مطمئن شدم كه حتما شما

مرده ايد.وگرنه چرا آنها جرات كرده اند واز حد خودشان تجاوز مي كنند.

بهلول ومنجم

شخصي نزد هارون آمد وادعاي دانستن علم نجوم نمود.بهلول در آن مجلس

حاضر بود واتفاقا آن منجم كنار بهلول قرار گرفته بود.بهلول از او

سوال نمود آيا مي تواني بگويي در همسايگي تو كه نشسته؟

آن مرد گفت :نمي دانم

بهلول گفت:تو كه همسايه ات را نمي شناسي چطور از ستاره هاي آسمان

خبر مي دهي.آن مرد از حرف بهلول جا خورد ومجلس را ترك نمود.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

ماه بالاي سر آباديست...

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۵
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁
 ماه بالاي سرآباديست ....اهل آبادي در خواب

روي اين مهتاب خشت غربت را مي پويم

باغ همسايه چراغش خاموش،من چراغم خاموش...

سايه هايي از دور مثل تنهايي آب،مثل آواز خدا پيداست

نيمه شب بايد باشد،دب اكبرآن است:دو وجب بالاتر از بام

ياد من باشد هرچه پروانه كه مي افتد در آب،زود بر دارم

ياد من باشد كاري نكنم كه به قانون زمين بر بخورد

يادمن باشد تنها هستم،ماه بالاي سر تنهاييست

سهراب سپهري

.......................................

رقيب رودكي

گفته مي شود رودكي در نوجواني رقيبي در پاي درس

استاد ابوالعنك بختياري داشت او همچون رودكي خوب

مي نواخت وصداي گرمي داشت.وشعر هم مي سرود.

سال ها بعد رقيب رودكي مطرب دوره گرد ناشناسي بود

و رودكي در دربار نصر بن احمد ساماني.

يكي از دوستان قديمي آن دو از رودكي علت اين امر را

جويا شد.رودكي گفت آن دوست دل در هواي عشوه زنان

وپستوي خانه داشت من در هواي ايران وتاريخ آن.

واين چنين است كه همچون متفكر بزرگي همچون ارد بزرگ

مي گويد :«هنرمندي كه آرماني بزرگ در سرندارد جز پلشتي

چيزي نمي آفريند.»

احترامي كه رودكي به تاريخ وفرهنگ كشور خويش مي گذاشت نام او را

ماندگار نمود.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

خانه قلب من...

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۵
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

در قلبم را زدم .صدايي نشنيدم انگار هيچ كس آنجا نيست.در را

فشار دادم بازشد.به داخل رفتم ولي...اين جا....اين جا كجاست؟

اين جا خانه قلب من است؟

نه باور نمي كنم ولي آدرس را درست آمده ام پس چرا اينطور؟

چرا اين قدر تاريك؟چرا اين قدرسياه؟به خودم آمدم فهميدم

مدت هاست دستي به رويش نكشيدم.

انگشتي برروي تاقچه ها كشيدم غبار تنهايي رويشان نشسته بود.

نگاهي به اطراف خانه كردم پنجره اش را باز كردم چشمه محبت

كنارش خشك شده بود وارد خانه شدم....آستين ها را بالازدم

وخانه تكاني را شروع كردم...غبار تنهايي وغربت را ازگوشه

وكنارش زدودم.زمينش را با فرش دوستيم فرش ساختم.

گلداني از گل محبت را كنار پنجره هايش گذاشتم....

آه يادم رفت چراغ عشق را نيز برسقف خانه دلم آويختم.

شاپرك هاي عاطفه را ديدم كه گرداگرد گل هاي محبت درون

گلدان مهرباني مي رقصند وشادي مي كنند.

راستي يادم آمد بايد باغچه را وجين كنم سرتاسرش را گل هاي

خار وعلف هاي هرز گرفته بودند.

خاكش تشنه بود گل هاي سوسن وشقايق را جايگزين علف ها

كردم.خاكش را نيز با آب اميد سيراب كردم...وچشمه محبت

به سويش روان ساختم.

حالا گوشه اي مي نشينم تا استراحت كنم كمي سبك شده ام.

آه چقدر خوشحالم...



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

شعر ناگفته

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۵
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁
  نه!

كاري به كار عشق ندارم!

من هيچ وهيچ كس را ديگر

در اين زمانه دوست ندارم

انگار

اين روزگار چشم ندارد

من وتو را يك روز

خوشحال وبي ملال ببيند

زيرا

هرچيز وهركس را

كه دوستتر بداري

حتي اگر كه يك نخ سيگار

يازهرمار باشد

از تودريغ مي كند

پس

من باهمه وجودم

خودم را زدم به مردن

تا روزگار ،ديگر

كاري به من نداشته باشد

اين شعر تازه را هم

ناگفته مي گذارم

تا روزگار بو نبرد

گفتم كه

كاري به كار عشق ندارم

                     "  قيصر امين پور"

 بيشتر شعرها از دردها وشادي هاي يك شاعر خبر ميدهد تمام وجودش را در شعرهايش

خلاصه مي كند وبعضي وقت ها شعرهاي بعضي شاعرها وصف دل ما آدم هاست



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

هدف

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۴
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

استادي با شاگردش مشغول گفت وگو بودند.شاگرد كه جوان ومغرور

                                بود،

شروع به سخن گفتن درباره اهداف وآرزوهايش كرد.در ميان

                                سخنانش

گفت:راستش من مي خواهم آنقدر موفق باشم كه قبل از سن40

سالگي به تمام آرزوهايم تحقق بخشم وبه آنها دست يابم.

استاد لبخندي زد وگفت:فردي را مي شناختم كه 70 سال سن

                                 داشت وتنها

بود ودر اين دنيا كسي را نداشت.تنها آرزوي باقي مانده برايش در

                                   زندگي

سفر به خانه خدا بود.با وجود اينكه شرايط رفتن برايش فراهم بود واز

نظر مالي هم مشكلي نداشت،ولي هميشه رفتنش را به تاخير

                                مي انداخت.

از او دليل كارش را پرسيدم .پاسخ داد:از رفتن مي ترسم،تو نيك

                                مي داني

كه تنها آرزوي زندگيم ،سفر به مكه است.من هر روز با اين آرزو از

خواب بيدار مي شوم،كار مي كنم ،غذا مي خورم،با ديگران صحبت

                                مي كنم

وخلاصه با اين آرزو نفس مي كشم وزندگي مي كنم.حتي در

                            خواب روياي

خانه كعبه را مي بينم وبا اميد مي گويم:روزي خواهم رفت.اما بعد از

                            اين سفر

 ،ديگر با كدامين هدف زندگي كنم وروياي كدامين آرزو را ببينم.

سپس استاد ادامه داد:او دو سال بعد از اين گفته اش به مكه رفت

                         ودر همان جا

در گذشت.حالا تو مي گويي كه دوست داري  به تمام آرزوهايت

                       قبل از40سالگي

 دست يابي؟اگر چنين باشد بعد از40سالگي پوچ خواهي شد

                         ودليلي براي زندگي

نخواهي داشت.پس هميشه براي ادامه زندگي نياز به هدف يا

                          آرزويي داريم

تا براي دست يابي به آن هدف يا آرزو تلاش كنيم وبه زندگي با

                          شادابي ادامه

دهيم.شاگرد سكوت كرد وبه فكر فرو رفت.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

خدايا،تو را مي خوانيم”

۲۶ دى ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۴
🧡مُحَمّّّّّّدعَلي💙🪁🪁🪁

وقتي قلب هايمان كوچك تر از غصه هايمان مي شود

وقتي نمي توانيم اشك هايمان را پشت پلك هايمان مخفي كنيم

وبغض هايمان پشت سرهم مي شكند وقتي احساس مي كنيم

بدبختي ها بيشتر از سهم مان است؛ورنج ها بيشتر از صبرمان؛

وقتي اميدها ته مي كشد وانتظارها به سر نميرسد

وقتي طاقتمان تمام ميشود وتحملمان هيچ

آن وقت است كه مطمئنيم به تو احتياج داريم ومطمئنيم كه تو

فقط تويي كه كمكمان مي كني...

آن وقت است كه تو را صدا مي كنيم وتو را مي خوانيم

آن وقت است كه تو را آه مي كشيم

تو را گريه مي كنيم وتو را نفس مي كشيم

وقتي تو جواب مي دهي،

دانه دانه اشك هايمان را پاك مي كني

ويكي يكي غصه ها را از دلمان برمي داري

گره تك تك بغض هايمان را باز مي كني

ودل شكسته مان را بند ميزني ،

سنگيني ها را برمي داري

وجايش سبكي مي گذاري وراحتي؛

وبيشتر از تلاشمان خوشبختي مي دهي

وبيشتر از حجم لب هايمان،لبخند

خواب هايمان را تعبير مي كني

ودعايمان را مستجاب

وآرزوهايمان را برآورده مي كني،

قهرها را آشتي مي دهي وسختي ها را آسان

تلخ ها را شيرين مي كني ودردها را درمان

نااميدي ها،همه اميد مي شوند وسياهي سفيد سفيد....

خداوندا!تنها تو را صدا مي كنيم وفقط تو را مي خوانيم..



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
👆👆سيف الله شيعه زاده 💫اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد🌻 و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم بـِسْمِ اللهِ الرَحْمـטּ ِ الرَحـِيمـْ ◊ "وَ إِטּ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُوטּَ إِنَّهُ لَمَجْنُوטּٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ" 🌳🌳🌳🌳🌳🌳 ❤️🌴💙●● 🧡❤ ❤🧡●●🌴❤️ 💠 اَللّهُمَّ💠 💠 كُنْ لِوَلِيِّكَ💠 💠 الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ💠 💠 صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ💠 💠 في هذِهِ السّاعَه وَفي كُلِّ ساعة💠 💠 وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً💠 💠 وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ💠 💠 طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها💠 💠 طَويلا💠 💠 اللهم عجل لوليڪ الفرج💠 تلگرام....ℳ......bagheri6298❤️ 🧡 🧡 🧡 پشت ديوارها ماه مي گريزد و در امتداد كوچه مهتاب نمايان مي شود چراغ آسمان در كوچه پس كوچه هاي شعر روشن است واژه ها گلوله هاي برفي را مي رقصانند نت موسيقي شب را مي شنوم دايره نت ها دور ماه حلقه مي زند و زمين عروس مي شود نسترن دانش پژوه 🩵 ايتا✍️ bagheri6298q@ ايتا☕️☕️☕️☕️☕️
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به ✈★در امتدادكــ مهتاب ـوچه🧡☀️👤انتظار است. || طراح قالب avazak.ir