همچونی
۲۶ دی ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۲۵
نظرات (0)
همچونی می نالم از سودای دل
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
آتشی در سینه دارم ،جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بس که طوفان زابُوَد دریای دل
دل اگر از من گریزد ،وای من
غم اگر از دل گریزد،وای دل
ما ز رسوایی،بلند آوازه ایم
نامور شد،هرکه شد رسوای دل
خانه مور است ومنزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم ،خرمن سیم وزر است
گنج عاشق،گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی «رهی»
خندم از امیداواری های دل
رهی معیری
۲۱۰
فصل عوض می شود...
جای سیب را خرمالو می گیرد
جای دلتنگی را دلتنگی...
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]