یک با یک برابر نیست!
معلم پای تخته داد میزد وصورتش از خشم گلگون ودستانش
به زیر پوششی از گرد پنهان بود.اماآخرکلاسی ها بین خود
لواشک تقسیم می کردند وآن یکی در گوشه ای دیگر مجله
را ورق میزد ،معلم با خطی خوانا بر روی تخته تساوی را چنین
نوشت:یک با یک برابر است.از میان شاگردان یکی از پابرخاست.
وبه آرامی گفت:تساوی، اشتباهی فاحش ومحض است .
نگاه بچه ها نگه به یک سو خیره گشت ومعلم مات برجا ماند.
و او پرسید:اگر یک فرد انسان واحد یک بود،آیا باز یک برابر یک
بود؟معلم خشمگین فریاد زد:آری برابر بود.او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود:آنکه زور وزر به دامن داشت
بالا بود وآنکه قلبی پاک ودستی فاقد زر داشت.......پایین بود اگر یک
فرد انسان واحد یک بود!آنکه صورت نقره گون چون مه می داشت
بالا بود وآن سیه چرده که می نالید پایین بود.........؟!
اگر یک فرد انسان واحد یک بود این تساوی زیرورو می شد.
حال می پرسم:اگر یک برابر یک بود...نان ومال مفت خوران از کجا
آماده می گردید؟یا چه کسی دیوار چین را بنا می کرد...............؟
یک اگربا یک برابر بود پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟یک اگر با یک برابر بود پس
چه کسی آزادگان را درقفس می کرد؟
معلم ناله آسا گفت:بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر...............نیست.
باد می خواهد ثابت کند که دست پنجره به دست اوست
چشمانم را تنگ می کنم و هل می دهم پنجره را باخشم
خنده ای می کند باد از ته دل وپنجره بازمی شود باز
باد با شادی می رقصد در اتاق تنهایی من.....
پادشاه فصل ها پاییز.
۱۹۵
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]