....یگانگی...
۲۶ دی ۱۴۰۳
۱۲:۱۳:۱۲
نظرات (0)
برقله ایستادم
آغوش باز کردم
تن را به باد صبح
جان را به آفتاب سپردم
روح یگانگی
با مهر،با سپهر
با سنگ ،با نسیم
با آب،با گیاه
در تاروپود من جریان یافت
***
موج لطیف
بافته از جوهر جهان
تا عمق هفت پرده تن را
زهم شکافت
«من» را زتن ربود
«ما» ماند،
راه یافته در جاودانگی
فریدون مشیری
خدایم را دوست دارم ،باوفاتر از او سراغ ندارم
به رسم همین وفاداریست که دوستانم را به او می سپارم!
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]