اگر می توانستیم
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت
پر از ردپای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بی خیالی نبود
اگر گوش سنگین این کوچه ها
فقط یک نفس می توانسمت
طنین عبوری نسیمانه را
به خاطر سپارد
اگر آسمان می توانست یک ریز
شبی چشمهای درشت تو را
جای شبنم ببارد
اگر ردپای نگاه تو را باد وباران
از این کوچه ها آب وجارو نمی کرد
اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد
اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را
برای کسی باز می کرد
و می شد به رسم امانت
گلی را به دست زمین بسپریم
واز آسمان پس بگیریم
اگر خاک کافر نبود
وروی حقیقت نمی ریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد
اگر کوه ها کر نبودند
اگر آب ها تر نبودند
اگر باد می ایستاد
اگر حرف های دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را می توانستم
ای دور،از دور
یک بار دیگر ببینم.
«قیصر امین پور»
یکی از بهترین وپرمعناترین شعر نویی که تا حالا خوانده ام عالی
وزیبا همیشه از شعرها ی آقای قیصر امین پور لذت بردم وهر وقت
شعری از این مرحوم در کتابی ،مجله ای می بینم چندین وچندین بار می خوانم
شعرهایش حتی در اوج ناامیدی پرا از امیدواری ند مثلا سروپا اگر
زردو پژمرد ه ام ولی دل به پاییز نسپرده ام . روحش شاد
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]