وقت استراحت
۲۶ دی ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۵
نظرات (0)
شاغل بودن برای یک زن،به اندازه ی کافی سخت هست.
حالا اگر سر وکلِّه زدن با سه بچه ی شیطان مدرسه را هم به
آن اضافه کنیم،دیگر نور علی نور می شود!
مادری بود که سه پسر بچه ی شیطان داشت. در یک شب تابستانی
بعد از خوردن شام،بچه ها و مادرشان در محوطه ی جلو خانه
دزد وپلیس بازی می کردند. ناگهان یکی از پسرها به طرف مادرش شلیک کرد
وگفت:بنگ! کشتمت!
مادر ،خودش را روی زمین انداخت؛ ولی بلند نشد .یکی از همسایه ها
که شاهد ماجرا بود،نگران شد .پیش دوید وبالای سر مادر نشست
وبا ناراحتی شانه اش را تکان داد.مادر یک چشمش را باز کردوآرام گفت:
هیس! ساکت باش.این تنها فرصتی است که می توانم کمی استراحت کنم.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]