دست خورشید
۲۶ دی ۱۴۰۳
۱۲:۱۲:۱۱
نظرات (0)
دلشکسته ترین نامه اشک هایم را با قاصدک آرزوهایم برایت فرستادم. التهابم را که تمام قلبم بود، پای عشقم بایگانی کردی و به تمام نگاهم از سر بی کسی خندیدی_ با تمام نگاهت جای پایت را چه آسان از کو چه هایم پاک کردی_ ای مدعی بی ادعا، گفتم از آسمان بیشتر دوستت دارم با رعد نگاهت هر دم آتش به جانم زدی و گفتی ابرها همیشه در گلویشان بغض گیر کرده است که دوست دارند زیر چتر نگاهشان آرام تر از خیال من راه بروی ، گفتم پس در کنار سادگی هایم بمان . گفتی: نقطه ای بیش بین جرم و حرم نیست. تا آمدم خویشتن را پیدا کنم دیدم قربانی نگاهت شدم تا نباشم از تبسم هایت انتقام بگیرم و من هر شب به روی ماه لبخند می زنم تا خورشید دست هایم را رها نکند.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]